..... تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز
.......خیلی از ماها صدای خودمان را نمیشنویم، در درون ما همیشه «یا الله» است، لکن ما نمیشنویم.....
........بین ما و خدای ما این غرور ما فاصله است، خود را نبینیم صدای «یا الله» را میشنویم, خود را نبینیم صدای «بک یا الله» را میشنویم، همیشه نه تنها شبهای قدر یا شبهای جمعه....قال الاستاذ:
ملکوت, باطن هر شیء است که این شیء کجا را میخواهد و چه چیزی را میخواهد؟ این شیء یک سنگ است،این سنگ چه کسی را تسبیح میکند؟ ﴿إِنْ مِنْ شَیْءٍ إِلاَّ یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ﴾ این سنگ دائماً دارد تسبیح میگوید, این سنگ دائماً دارد تحمید میکند، چه کسی را تحمید میکند؟ اگر کسی صدای حمد و تسبیح این سنگ را شنید، معلوم میشود گوش ملکوتی دارد و اگر نشنید معلوم میشود فقط گوش مُلکی دارد.
خیلی از ماها صدای خودمان را نمیشنویم، در درون ما همیشه «یا الله» است، لکن ما نمیشنویم ما هم بالأخره مثل این سنگ هستیم مثل این در و دیوار هستیم مثل درخت و مانند آن هستیم، بدن ما اینطور است و جان ما هم همینطور است؛ منتها ما در اثر این غفلت, صدای خودمان را هم نمیشنویم. اینکه فرمود: «مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ فَقَدْ عَرَفَ رَبَّهُ» ما اگر صدای خودمان را بشنویم، صدای «یا الله» ما همیشه بلند است؛ منتها وقتی فشار به ما آمد ما برابر آن صدای درون داد میزنیم «بک یا الله» وگرنه همیشه ما هم صدایمان به «یا الله»بلند است.
اینکه مرحوم صدوق(رضوان الله علیه) در کتاب قیّم توحید نقل کرده است که «لَیْسَ بَیْنَهُ وَ بَیْنَ خَلْقِهِ حِجَابٌ غَیْرُ خَلْقِهِ احْتَجَبَ بِغَیْرِ حِجَابٍ مَحْجُوبٍ وَ اسْتَتَرَ بِغَیْرِ سِتْرٍ مَسْتُورٍ لَا إِلَهَ إِلَّا هُو»بین خدا و زید, خود زید فاصله است؛ این از غرر روایات ماست که مرحوم صدوق نقل کرده است، بعدها گفتند: «تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز» اگر این حرفها نبود که شعرای ما این حرفها را نداشتند.
این بیان نورانی حضرت امام کاظم بود که مرحوم صدوق نقل کرد که بین خدا و خلق حجابی نیست مگر خود خلق؛ در همان دعای «ابوحمزه ثمالی» هم همین است که پروردگارا! میدانم «وَ اَنَ الرَّاحِلَ اِلَیْکَ قَریبُ الْمَسافَةِ وَ اَنَّکَ لا تَحْتَجِبُ عَنْ خَلْقِکَ اِلاَّ اَنْ تَحْجُبَهُمُ الْأَعمالُ دوُنَکَ» همین, بنابراین بین ما و خدای ما این غرور ما فاصله است، خود را نبینیم صدای «یا الله» را میشنویم, خود را نبینیم صدای «بک یا الله» را میشنویم، همیشه نه تنها شبهای قدر یا شبهای جمعه.
مگر در و دیوار شبهای قدر میگویند «بک یا الله» یا دائماً میگویند «بک یا الله»؟ اگر ما صدای خود را بشنویم این صدای شریف و روحبخش «بک یا الله» در درون ما هم هست؛ لذا فرمود این ملکوت را اگر شما نگاه کنید صدایتان را میشنوید و در کتابهای دعا هم ملاحظه فرمودید مفاتیح الجنان مرحوم آقا شیخ عباس و دیگران(رضوان الله علیهم) هم هست که سوره مبارکه «یس» را اگر به بالین محتضر بخوانند وضع او خیلی روشنتر میشود و با سرعت و آسانتر این سفر را طی میکند؛ چنین سورهای است که هم قلب قرآن است، برای اینکه معارف فراوانی دارد و هم راهِ رفتن را آسانتر میکند. غرض این است که به ما گفتند راه ملکوت برای همه شما باز است، اگر بخواهید نگاه کنید ما شما را ترغیب میکنیم؛ اگر دیدن ممکن نباشد که بر نظر ترغیب نمیکنند، فرمود: ﴿أَ وَ لَمْ یَنْظُرُوا فی مَلَکُوتِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ﴾، پس معلوم میشود که دیدن ممکن است و حالا اگر دیدن ممکن است ـ انشاءالله ـ نصیب همه ما شود!
.
وقتی که دختر است ،
دری از درهای بهشت برای والدینش می باشد .
وقتی که همسر است ،
نیمی از دین شوهرش را کامل می نماید .
وقتی که مادر است ،
بهشت در زیر پای قدومش قرار دارد .
دختر است دیگر
آیت الله جوادی آملی در تفسیر آیات 168 و 169 سوره بقره ﴿یَا أَیُّهَا النَّاسُ کُلُوا مِمَّا فِی الأرْضِ حَلاَلاً طَیِّباً وَلاَ تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّیْطانِ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبِینٌ ٭ إِنَّمَا یَأْمُرُکُمْ بِالسُّوءِ وَالْفَحْشَاءِ وَأَن تَقُولُوا عَلَیٰ اللّهِ مَا لاَ تَعْلَمُونَ﴾ که به مسئله حلال خواری تصریح دارد، محرّمات را محدوده گامهای شیطان توصیف کرد و گفت: در این کریمهای که فرمود از حلال و طیّب الهی استفاده کنید و از گامهای شیطان تبعیت نکنید، به قرینه تقابل معلوم میشود شیطان گامی جز در حرام و خبیث نمیگذارد و جایی که طیّب و حلال است جای فرشتگان است نه جای شیاطین.
دشمنی آشکار شیطان نسبت به انسان
وی با اشاره به دیگر آیات قرآن بر دشمنی آشکار نسبت به انسان تأکید کرد و افزود: عداوت ابلیس نسبت به آدم و حوّا(سلام الله علیهما) عداوت مبین نبود برای اینکه او سوگند یاد کرد که با اینها ناصحانه رفتار کند: ﴿وَقَاسَمَهُمَا إِنِّی لَکُمَا لَمِنَ النَّاصِحِینَ﴾ ؛ ولی درباره انسانها عداوت مبین است برای اینکه هم بالصراحه سوگند یاد کرد گفت: ﴿فَبِعِزَّتِکَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ﴾ و هم راههای عداوت را شمرد، پس عداوت شیطان نسبت به انسان عداوت روشنی است. و اگر احیاناً در بعضی از نقلها (بر فرض صحّت آن نقل) شیطان در لباس خیرخواهی با کسی سخن گفت ، آن خیرخواهیاش زمینه و وسیله اغوا بود، چون شیطان کاری جز عداوت ندارد.
کیفیت اعمال عداوت توسط شیطان/ ایجاد تمنیات و آرزوهای باطل، یکی از راههای شیطان
این استاد عالی حوزه با بیان اینکه خدای سبحان عداوتهای شیطان را در آیات گوناگون بیان کرده است، در تبیین نحوه اجرای این دشمنی یادآور شد: ... شیطان عدّوِ مبین است و راههای فراوانی برای اعمال عداوت او هست در سوره مبارکه «نساء» اینچنین آمده است که ﴿وَلَأُضِلَّنَّهُمْ وَلَأُمَنِّیَنَّهُمْ وَلَأَمُرَنَّهُمْ فَلَیُبَتِّکُنَّ آذَانَ الْأَنْعَامِ وَلْأَمُرَنَّهُمْ فَلَیُغَیِّرُنَّ خَلْقَ اللّهِ﴾ خدای سبحان تهدیدات شیطان نسبت به انسانها را اینچنین ذکر کرد؛ فرمود شیطان میگوید من حتماً اینها را گمراه میکنم (با نون تأکید ثقیله) یعنی اصرار میورزم که آنها را به ضلالت بکشانم و راه اضلال را هم از راه امنیّه میدانم یعنی با ایجاد تمنّیات باطل آنها را گمراه میکنم (اول آرزوست بعد آن آرزو را از راه حرام جامه عمل دربرکردن است): ﴿وَلَأُمَنِّیَنَّهُمْ﴾، وقتی مسئله امنیه، تمنّی و آرزو به نصاب رسید آنگاه مرحله امر میشود ـ در همین آیه 119 سوره «نساء» تعبیر به امر دو بار تکرار شد: ﴿وَلَأَمُرَنَّهُمْ﴾ ـ اول در حدّ امنیّه است بعد در حدّ امر.
وی افزود: اینچنین نیست که مستقیماً اول امر کند، خب اگر کسی اول امر کند هیچ مسلمانی گوش به حرف او نمیدهد. اول آرزو در او ایجاد میکند؛ آرزوی داشتن فلان مقام، فلان مال، فلان ملک و مانند آن را ایجاد میکند، چون این آرزو رشد پیدا کرد و انسان به این متعلَّقِ آرزو دل بست، برای رسیدن به این متعلَّقِ امنیّه از هر راهی استفاده میکند؛ به عبارت دیگر وقتی آرزو در دل جا گرفت، شیطان انسان را وادار میکند که از راه حرام به متعلّق آرزو برسد. پس اول امر نیست اول امنیّه است: ﴿وَلَأُمَنِّیَنَّهُمْ وَلَأَمُرَنَّهُمْ﴾. چه اینکه در جمله بعد هم اینچنین آمده است: ﴿وَلْأَمُرَنَّهُمْ فَلَیُغَیِّرُنَّ خَلْقَ اللّهِ﴾؛ درباره کفار قریش است که اینها آفرینش الهی را تغییر میدهند. اول در حدّ وسوسه و ایجاد امنیّه است، بعد وقتی این تمنّی در انسان زنده شد و انسان به یک امری علاقه پیدا کرد، خواه و ناخواه میکوشد که آن را فراهم بکند، چون از راه حلال میسر نیست از راه حرام دست برنمیدارد.
امر شیطان بعد از ایجاد تمنیات باطل
آیت الله جوادی آملی با بیان اینکه شیطان به مولاّ علیه خود امر میکند؛ نه نسبت به دیگران، افزود: نسبت به دیگران که تحت ولایت او نیستند وسوسه میکند، آنها هم اعتنا نمیکنند میبینند این خطر متوجه آنها شد فوراً میروند پناهگاه. خدای سبحان هم هشدار داد فرمود: ﴿وَإِمَّا یَنْزَغَنَّکَ مِنَ الشَّیْطَانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللّهِ﴾ ؛ اگر یک خاطرهای در ذهن شما رسوخ کرد که میدانید این خاطره خلاف است فوراً بروید پناهگاه؛ مثلاً نامحرمی از کنار شما میگذرد وسوسه پیدا شد که نگاه کنید، خب این را میدانید که این نزغ شیطان است، این نزغ شیطان آژیر خطر است، فوراً بروید پناهگاه، پناهگاهتان هم که خدای سبحان است؛ بگویید خدایا من به تو پناه بردم؛ البته با قلب بگویید نه اینکه بگویید «أعوذ بالله من الشیطان الرجیم».
حقیقت استعاذه
وی در تشریح حقیقت استعاذه یادآور شد: ﴿فَاسْتَعِذْ﴾ نه یعنی بگو «أعوذ بالله من الشیطان الرجیم»؛ یعنی پناه ببر؛ یعنی از جانت پناه ببر (برو در پناهگاه) وقتی رفتی در حصن الهی، در حصن الهی که همان توحید است شیطان راه ندارد. «کلمة لا اله الا الله حصنی» ، «ولایة علیابن ابیطالب(ع) حصنی» ، انسان وقتی وارد حصن شد، وارد جانپناه و پناهگاه شد از خطر محفوظ میشود. پس اینکه خدای سبحان فرمود: ﴿وَإِمَّا یَنزَغَنَّکَ مِنَ الشَّیْطَانِ نَزْغٌ﴾ ؛ اگر دیدی یک سیخ و آسیبی به تو رسید فوراً برو پناهگاه؛ نه یعنی بگو «أعوذ بالله من الشیطان الرجیم»! این «أعوذ بالله» گفتن چیز خوبی است اما نازلترین مرحله استعاذه است؛ مثل اینکه گفتند اگر خواستی قرآن بخوانی استعاذه کن: ﴿فَإِذَا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ﴾ ؛ نه یعنی بگو «أعوذ بالله من الشیطان الرجیم»! این نازلترین و پایینترین درجه استعاذه است، گفتنش هم خوب است ثواب هم دارد؛ اما این استعاذه حقیقی نیست. لذا انسان قرآن را میخواند یک جزء قرآن را خوانده است مثل نماز، نمیداند چه گفته اصلاً! چون در حین قرائت قرآن مثل حین قرائت نماز استعاذه نکرد (در پناهگاه نرفت).
ولایت و سلطنت شیطان بر انسان، پیامد ترک استعاذه
صاحب تفسیر تسنیم سلطنت شیطان بر انسان را پیامد ترک استعاذه خواند و تأکید کرد: اینکه خدای سبحان فرمود: ﴿وَمَن یَتَّخِذِ الشَّیْطَانَ وَلِیّاً مِن دُونِ اللّهِ فَقَدْ خَسِرَ خُسْرَاناً مُبِیناً﴾ یعنی شیطان وسوسه کرد او نرفت در پناهگاه، دو بار سه بار ما گفتیم برو پناهگاه، نرفت، خب او هم آمد گرفت (او را صید کرد)، وقتی صید کرد امر میکند، سلطه بر او دارد، بر او ولایت دارد. لذا هم مسئله امر را مطرح میکند؛ هم مسئله سلطه را مطرح میکند؛ هم مسئله ولایت را که عدهای تحت امر شیطاناند؛ [عدهای] تحت سلطه شیطاناند [وعدهای] تحت ولایت شیطاناند. پس اگر در این کریمه سخن از امر، دو بار تکرار شد برای آن است که مأمورها تحت ولایت شیطاناند (نرفتند در پناهگاه) فقط ایستادند گفتند «أعوذ بالله من الشیطان الرجیم»، چون این گفتن اثری نداشت بعد هم ترک کردند، در حالی که خدا فرمود این وسوسه، نزغ است (نزغ یعنی سیخدادن، فشاردادن) فرمود: ﴿وَإِمَّا یَنْزَغَنَّکَ مِنَ الشَّیْطَانِ نَزْغٌ﴾ ؛ اگر این آژیر خطر را شنیدی همین که در دلت یک خیال پیدا شد، یک وسوسه پیدا شد که دستی به طرف حرام دراز کنی یا پایی به جای حرام بگشایی (این آژیر خطر است) فوراً پناه ببر.
وی افزود: خب اگر کسی پناه نبرد شیطان میآید، در اینجا سخن از امر جا دارد، لذا فرمود: ﴿ وَمَن یَتَّخِذِ الشَّیْطَانَ وَلِیّاً مِن دُونِ اللّهِ فَقَدْ خَسِرَ خُسْرَاناً مُبِیناً ٭ یَعِدُهُمْ وَیُمَنِّیهِمْ وَمَا یَعِدُهُمُ الشَّیْطَانُ إِلاّ غُرُوراً﴾ یعنی از راه وعده اول شروع میکند، از راه ایجاد امنیّه شروع میکند و جز فریب و نیرنگ چیزی هم نصیب انسانهای تحت امر شیطان نمیشود.
صراط مستقیم، کمینگاه شیطان رجیم
آیت الله جوادی آملی با اشاره به آیه 16 سوره «أعراف» ﴿قَالَ فَبِمَا أَغْوَیْتَنِی لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَکَ الْمُسْتَقِیمَ﴾ ، تصریح کرد: گفت من سر راه اینها مینشینم و راهزنی میکنم، سر راه مستقیم مینشینم، آنها میگویند: ﴿اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ﴾ و تو هم هدایت میکنی؛ ولی من راهزنم، در کمینم که نروند (این راه را طی نکنند) من قعیدم، سر راه مستقیم مینشینم، نمیگذارم اینها بروند. در نماز میآید، در روزهگرفتن میآید، در درس و بحث میآید، در معصیت که نمیآید برای اینکه معصیت یک راه انحرافی است، اگر او دست کسی را گرفته و پرت کرده است ته درّه، دیگر ته درّه نمیرود، فقط همین سر راه مستقیم مینشیند که رهزنی کند: ﴿لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَکَ الْمُسْتَقِیمَ﴾ . خب سر راه راست اینها مینشینم و از هر طرف حمله میکنم تا کمین بزنم: ﴿ثُمَّ لآتِیَنَّهُم مِن بَیْنِ أَیْدِیهِمْ وَمِنْ خَلْفِهِمْ وَعَنْ أَیْمَانِهِمْ وَعَن شَمَائِلِهِمْ﴾ ؛ از جلو میآیم، از پشتسر میآیم، از طرف راست میآیم، از طرف چپ میآیم؛ یعنی محیطم به اینها، که ﴿أَحَاطَتْ بِهِ خَطِیئَتُهُ﴾ ناظر به اینهاست.
وی افزود: گاهی اینها را به فکر آن میاندازم که شما آینده دوری در پیش داری چرا ذخیره نکردی؛ گاهی اینها را به فکر اعقاب و نسل بعدی میاندازم که فرزندانی داری چرا برای اینها فکر نکردی و همچنین. در بعضی از روایات آمده است که فرشتگان عرض کردند: خدایا! شیطانی که از چهار طرف به انسانها حمله میکند راه نجات انسانها چیست؟ فرمود طرف بالا و طرف پایین محفوظ است؛ بالا آن است که دست به نیایش و دعا بردارند و پایین آن است که سر به سجده و به خاک بمالند و از من بخواهند، اگر با دعا و با سجده و نماز از من کمک خواستند آن جهات چهارگانهای که در معرض کمین است حفظ میشود. ﴿وَلاَ تَجِدُ أَکْثَرَهُمْ شَاکِرِینَ﴾ .
خطر احتناک فرزندان آدم(ع) توسط شیطان/ محدوده ولایت و سلطنت شیطان
این مدرس عالی حوزه با اشاره به سوره«إسراء» و «حجر» به تبیین نحوه اغوا و اضلال شیطان پرداخت و افزود: در آیه 62 سوره «إسراء» آمده است﴿قَالَ أَرَأَیْتَکَ هذَا الَّذِی کَرَّمْتَ عَلَىَّ لَئِنْ أَخَّرْتَنِ إِلَیٰ یَوْمِ الْقِیَامَةِ لأُحْتَنِکَنَّ ذُرِّیَّتَهُ إِلاّ قَلِیلاً﴾؛ من احتناک میکنم یعنی حنک، زیر چانه و زمام اینها را میگیرم. همان کاری که مسئول یک اسب (یک مکاری) نسبت به اسبش میکند که احتناک میکند اسب را یعنی طنابی در حنک و زیر حنک او میبندد و در دست خود میگیرد، من هم فرزندان آدم را احتناک میکنم.
وی یادآور شد: پس شیطان عداوتش عداوت مبین است؛ منتها این عداوت را گاهی در حدّ وسوسه اعمال میکند مثل همان که ﴿یُوَسْوِسُ فِی صُدُورِ النَّاسِ ٭ مِنَ الْجِنَّةِ وَالنَّاسِ﴾ این وسوسه همگانی است، البته آنها که شیطان را مسخّر کردند (مثل بندگان مخلص) نسبت به آنها راه ندارد. اگر کسی به این وسوسه اعتنا نکرد (آن را رجم کرد) محفوظ میشود، در حصن الهی است و اگر به این وسوسه اعتنا کرد و شیطان را راه داد شیطان کمکم مسلط میشود، بر او امر میکند و آن را تحت سلطه خود قرار میدهد، میشود ولیِّ او. آیه 22 از سوره مبارکه ابراهیم این است که وقتی قیامت فرا رسید و خدای سبحان به قسط و عدل حکم کرد و شیطان و پیروانش را محکوم به جهنّم کرد، عدهای به شیطان اعتراض میکنند که تو مایه خسران ما شدی، شیطان در جواب اینچنین میگوید: ﴿وَقَالَ الشَّیْطَانُ لَمَّا قُضِیَ الأمْرُ إِنَّ اللَّهَ وَعَدَکُمْ وَعْدَ الْحَقِّ﴾؛ خدا وعده حق داد ـ چون ﴿لاَ یُخْلِفُ اللَّهُ الْمِیعَادَ﴾ ـ ﴿وَوَعَدتُّکُمْ فَأَخْلَفْتُکُمْ﴾؛ من وعده خلاف دادم و اصولاً خلف وعده میکردم ﴿وَمَا کَانَ لِیَ عَلَیْکُم مِن سُلْطَانٍ﴾؛ من بر شما مسلط نبودم من نامه دعوت نوشتم، خب عقل هم از آن طرف شما را هدایت میکرد، وحی هم شما را هدایت میکرد، من هم پیشنهاد دادم.
آیت الله جوادی آملی تأکید کرد: شیطان در اوایل، کارش جز پیشنهاد چیز دیگر نیست (وعده است و دعوت) امر نیست، گفت من دعوت کردم شما قبول کردید وقتی قبول کردی تحت سلطه منی. ﴿وَمَا کَانَ لِیَ عَلَیْکُم مِن سُلْطَانٍ إِلاّ أَن دَعَوْتُکُمْ﴾ در حدّ دعوت است، خب دعوت که سلطه نیست، عقل هم دعوت کرد، وحی هم دعوت کرد، من هم دعوت کردم: ﴿إِلاّ أَن دَعَوْتُکُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لِی﴾ ؛ شما به جای اینکه ﴿فَلْیَسْتَجِیبُوا لِیْ﴾ را درباره خدای سبحان اطاعت کنید که خدا فرمود: ﴿فَلْیَسْتَجِیبُوا لِیْ﴾ آن را اطاعت نکردید، ﴿فَاسْتَجَبْتُمْ لِی﴾ شد. خدا فرمود: ﴿فَلْیَسْتَجِیبُوا لِیْ﴾، شما آن را امتثال نکردید حرف مرا اجابت کردید: ﴿فَاسْتَجَبْتُمْ لِی﴾، بنابراین ﴿فَلاَ تَلُومُونِی﴾ ؛ مرا ملامت نکنید ﴿وَلُومُوا أَنفُسَکُم﴾ ؛ امروز روزی نیست که من به داد شما برسم یا شما مشکلی را از من حل کنید: ﴿مَّا أَنَا بِمُصْرِخِکُمْ﴾ ؛ شما هر چه صراخ داشته باشید من صریخ نیستم که ناله شما را پاسخ بدهم (مصرِخ نیستم) ﴿وَمَا أَنتمُ بِمُصْرِخِیَّ إِنِّی کَفَرْتُ بِمَا أَشْرَکْتُمُونِ مِن قَبْلُ إِنَّ الظَّالِمِینَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ﴾ ؛ یعنی آنچه را که الآن شما شرک ورزیدید من از قبل هم کفر ورزیده بودم یعنی شما من را شریک خدا قرار دادید، من گفتم نیستم کاری از من ساخته نیست.
تزیین متاع دنیا، راه اغوای شیطان
وی در ادامه تزیین متاع دنیا را اولین راه اغوای شیطان خواند و گفت: آیه 39 به بعد در سوره مبارکه «حجر» اینچنین آمده است: ﴿قَالَ رَبِّ بِمَا أَغْوَیْتَنِی لأُزَیِّنَنَّ لَهُمْ فِی الأرْضِ وَلأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ﴾؛ اولین کاری که من میکنم زیبا نشان میدهم یعنی مسکن را، فرش را، متاع دنیا را برای اینها زیبا و زیور قرار میدهم (که تزیین میکنم برای اینها) آنچه را که اینها با چشم میبینند به عنوان یک امر زیبا برای آنها جاذبه داشته باشد (این اولین کار من است)، به جای اینکه ﴿خُذُوا زِینَتَکُمْ عِندَ کُلِّ مَسْجِدٍ﴾ باشد، به جای اینکه ﴿حَبَّبَ إِلَیْکُمُ الإیمَانَ وَزَیَّنَهُ فِی قُلُوبِکُمْ﴾ باشد، فقط یک خانه خوب، یک اتومبیل خوب، فرش خوب، باغ و راغ خوبی را دیدند به عنوان زینت قبول دارند که این زینت است، اولین کار من این است ﴿لأُزَیِّنَنَّ لَهُمْ فِی الأرْضِ وَلأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ ٭ إِلاّ عِبَادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِینَ﴾ آنگاه خدای سبحان فرمود: ﴿قَالَ هَذا صِرَاطٌ عَلَىَّ مُسْتَقِیمٌ﴾ یعنی «هذا صراط مستقیم» که «علیَّ بیانها»؛ نظیر اینکه فرمود: ﴿وَعَلَی اللَّهِ قَصْدُ السَّبِیلِ﴾ یعنی بر خداست که سبیل قصد و سبیل معتدل را بیان کند و کرد ﴿هَذا صِرَاطٌ عَلَىَّ مُسْتَقِیمٌ﴾ یعنی «هذا صراط مستقیم» که «علیّ بیانه و حفظه» و امثال ذلک.
خیر و برکت وسوسه
وی افزود: من کارم این است که باید راهنمایی بکنم و کردم و از طرفی دیگر ﴿إِنَّ عِبَادِی لَیْسَ لَکَ عَلَیْهِمْ سُلْطَانٌ﴾ ؛ تو حق سلطه نداری، تو فقط وسوسه داری که وسوسه برکت و رحمت است، به وسیله وسوسه است که انسانها مبارزه میکنند به تهذیب نفس و تزکیه روح میرسند و به ولایت راه پیدا میکنند، خب اگر وسوسه نباشد جنگ درون نیست انسان به جهاد اکبر راه پیدا نمیکند و مانند آن. من فقط به تو اجازه وسوسه دادم و این وسوسه هم خیر و رحمت است (در کلّ نظام). ﴿إِنَّ عِبَادِی لَیْسَ لَکَ عَلَیْهِمْ سُلْطَانٌ إِلاّ مَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْغَاوِینَ﴾ اگر کسی گرفتار غوایت و ضلالت و بیراهی و بیهدفی شد، تابع تو شد [و] تو را به عنوان مولا پذیرفت، از آن به بعد تو بر او مسلطی، امر میکنی [و او] تحت ولایت توست. پس او به تو رأی میدهد نه تو مسلط باشی، او تو را به عنوان مولا پذیرفت نه اینکه من تو را مولای او کرده باشم اوّلاً، من فقط دستور وسوسه دادم و این وسوسه هم خیر و رحمت است، چون هر کس به هر مقامی رسید در اثر مبارزه با وسوسه بود. فرمود او به تو رأی داد [و] تو را ولیّ خود قرار داد وگرنه ما تو را مسلط نکردیم: ﴿لَیْسَ لَکَ عَلَیْهِمْ سُلْطَانٌ إِلاّ مَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْغَاوِینَ ٭ وَإِنَّ جَهَنَّمَ لَمَوْعِدُهُمْ أَجْمَعینَ﴾ .
شیطان، کلب معلّم آستان الهی
صاحب تفسیر تسنیم در ادامه با بیان الینکه خطر تفویض بدتر از خطر جبر است، در تبیین این مسئله گفت:(خداوند) میفرمایند گرچه آنها به تو رأی دادند ولی من هم باید اجازه بدهم، این طور نیست که تو در کارگاه عالم مستقل باشی. خب آنها حاضر شدند تحت ولایت تو باشند، من هم اذن دادم یا ندادم؟ فرمود اگر کسی به خدا، پیغمبر، قرآن و عقل رأی ندهد، به شیطان رأی ولایی بدهد بگوید تو ولیّ منی، ما به او مهلت بدهیم (چند بار راه توبه و انابه را به روی او باز کنیم) او نپذیرد، از آن به بعد ما به تو ای شیطان اجازه میدهیم مثل کلب معلَّم که ولیّ اینها باشی: ﴿إِنَّا جَعَلْنَا الشَّیَاطِینَ أَوْلِیَاءَ لِلَّذِینَ لاَیُؤْمِنُونَ﴾ آن برای مرحله بعد است. فرمود ما از این به بعد اذن ولایی دادیم گفتیم حالا ولیّ اینها باش مثل کلب معلَّم، سگ تربیتشده که هر کسی را نمیگزد.
وی تأکید کرد: شیطان کلب معلَّم است در دستگاه هستی، جزء کلاب هراش نیست (سگ هرزه نیست) که هر کسی را بگزد، او حسابی دارد، کتابی دارد، در دستگاه الهی وضعش مشخص است؛ نسبت به چه کسی باید پارس بکند نسبت به چه کسی هم حق پارس ندارد، نسبت به چه کسی باید تعقیبش بکند و چه گروهی را باید بگزد و گاز بگیرد، بِکِشد و بکُشد (همهاش مشخص است). مثل یک سگ تربیتشدهای که در یک بوستان هست؛ دوستان صاحب بوستان وقتی که میآیند این سگ تربیتشده اصلاً پارس هم نمیکند، چون میشناسد و حق ندارد پارس بکند؛ یک انسان ناشناخته ابتدایی که نزدیک باغ آمد این پارس میکند، باغبان به دستور خودش آن شخص را راه میدهد، همین که گفت بیا این سگ تربیتشده میفهمد که نباید پارس را ادامه بدهد (میرود کنار).
آیت الله جوادی آملی افزود: (این شیطان که مانند کلب معلم است) اول پارس میکند تا معلوم بشود دوست است یا دشمن، بعد وقتی معلوم شد که این شخص دارد در حصن صاحب بوستان وارد میشود این کلب دیگر پارس نمیکند آن شخص وارد حصن میشود و در مأمن است. و اگر کسی خواست مزاحمت فراهم کند، این سگ اول پارس میکند، وقتی چندتا پارس کرد دید که صاحبش که صاحب باغ است آن را منع نکرد این پارسش را ادامه میدهد، کم کم به دنبال او آهسته آهسته میرود، کم کم تعقیبش میکند، کم کم این را میگزد و میگیرد. و اگر یک دزدی باشد بدون اینکه سگ هم بخواهد صاحب باغ اغراء میکند، خود صاحبباغ میگوید برو بگیر؛ چون بیگانه اینجا راه ندارد، اینجاست که فرمود: ﴿أَنَّا أَرْسَلْنَا الشَّیَاطِینَ عَلَیٰ الْکَافِرِینَ تَؤُزُّهُمْ أَزّاً﴾ ؛ ما به دنبال کفار میفرستیم، ما میگوییم اینها را بگیر. اینها کاملاً در تحت ولایت شیطاناند و این امتناع به اختیار هم لاینافی الاختیار، برای اینکه ما چندین بار با عقل و وحی او را هدایت کردیم، مهلت دادیم، درِ توبه را باز کردیم، الآن هم درِ توبه باز است؛ ولی او نمیپذیرد.
خیر و رحمت بودن وجود شیطان در کل عالم
وی با بیان اینکه آیاتی که میگوید شیطان هیچ سلطهای بر انسانها ندارد، با آیهای که میفرماید شیطان بر بعضی مسلط است کاملاً قابل جمع است؛ بر خیر و رحمت بودن وجود شیطان در کل عالم تأکید کرد و گفت: یک بحث در صنع خداست که خدای سبحان چرا شیطان شرور را آفرید، یک بحث در این است که شیطان مقصّر است یا نه؟ خدای سبحان کار خوبی کرد، چون موجودی که مبدأ وسوسه است در جهان لازم است؛ فرمود هر چه که شیء است خدا آفرید: ﴿اللَّهُ خَالِقُ کُلِّ شَیْءٍ﴾ ، بعد فرمود هر چه را که آفرید نیکو و زیبا آفرید: ﴿الَّذِی أَحْسَنَ کُلَّ شَیْءٍ خَلَقَهُ﴾ . شیطان وجودش در کلّ عالم خیر و رحمت است و آیتی است از آیات الهی، مخلوق خداست و خدا بد خلق نمیکند این یک مسئله، مسئله دیگر آن است که در عالم، شیطان لازم است؛ اما چرا این شخص شیطان باشد؟ مثل اینکه بحثهای علمی میگوید در جهان بیماری لازم است اگر بیماری نباشد که پزشکی و پیشرفتهای علم نصیب انسان نمیشود، همه ما معتقدیم که مرض برکت و رحمت است. اگر مرض نباشد که اسرار گیاهان شناخته نمیشود، اسرار دستگاه انسانی شناخته نمیشود، هزارها جلد کتابی که در گیاهشناسی، داروشناسی، دردشناسی، درمانشناسی نوشته شده به برکت مرض است، اگر مرض نباشد هرگز این گونه از علوم پیشرفت نمیکند.
صاحب تفسیر تسنیم افزود: ما معتقدیم که مرض در کلّ عالم رحمت است این یک مسئله جهانبینی، مسئله دیگر این است که فرد فرد ما موظفیم که مریض نشویم (تکتک ما موظفیم که بیمار نشویم) در حالی که اصل مرض خوب است. اصل شیطان یعنی موجودی که مبدأ وسوسه باشد وجودش در عالم لازم است؛ ولی، تکتک موجودات موظفاند که شیطان نباشند. شیطان الآن هم پیدا میشود (شیطان الانس و شیطان الجن). ما در عین حال که معتقدیم وجود شیطان در کلّ عالم رحمت است موظفیم شیطان نباشیم؛اما خب عدهای شیطان میشوند. مثل اینکه ما موظفیم مریض نباشیم، در عین حال که معتقدیم مرض باعث پیدایش بسیاری از علوم و کشف بسیاری از اسرار عالم است؛ ولی موظفیم خودمان را حفظ بکنیم (مریض نباشیم). اصل شیطان وجودش فی الجمله در عالم رحمت است؛ اما زید شیطان باشد یا عمرو، زید هم موظف است خودش را حفظ بکند عمرو هم موظف است خودش را حفظ بکند.
هدف شیطان، بیآبرو نمودن انسان
وی با بیان اینکه هدف شیطان، بیآبرو نمودن انسان است، گفت: در سوره مبارکه «اعراف» مطلب دیگری هم هست و آن این است که همین سوء و فحشایی را که شیطان امر میکند، میگوید که این سوء و فحشا را شما به خدای سبحان نسبت بدهید بگویید خدا این کار را کرده است که ﴿وَاللّهُ أَمَرَنَا بِهَا﴾ . و خدای سبحان در آیه 27 به بعد سوره اعراف این ماجرا را نقل میکند که فرمود: ﴿یَا بَنِی آدَمَ لاَیَفْتِنَنَّکُمُ الشَّیْطَانُ کَمَا أَخْرَجَ أَبَوَیْکُم مِنَ الْجَنَّةِ یَنزِعُ عَنْهُمَا لِبَاسَهُمَا لِیُرِیَهُمَا سَوْءَاتِهِمَا إِنَّهُ یَرَاکُمْ هُوَ وَقَبِیلُهُ مِنْ حَیْثُ لاَتَرَوْنَهُمْ﴾ فرمود: فرزندان آدم! این خطر را بدانید که شیطان خیلی با مال و بدنتان کاری ندارد تمام تلاش شیطان این است که آبرویتان را ببرد، وقتی انسان بیآبرو شد کاری از او ساخته نیست. فرمود بدانید همان طوری که او درباره ابوین شما تلاش کرد: ﴿یَنزِعُ عَنْهُمَا لِبَاسَهُمَا لِیُرِیَهُمَا سَوْءَاتِهِمَا﴾ درباره شما هم همین کار را میکند، او تمام تلاشش این است که شما را بیحیثیت کند.
غفلت، راه نفوذ شیطان
آیت الله جوادی آملی تأکید کرد: بدانید که او از راهی میآید که شما او را نمیبینید: ﴿إِنَّهُ یَرَاکُمْ هُوَ وَقَبِیلُهُ مِنْ حَیْثُ لاَتَرَوْنَهُمْ﴾ یعنی از راه غفلت میآید، انسان غافل خب نمیبیند. مادامی که غافل نیست متذکر است دشمنش را میشناسد: ﴿إِنَّ الَّذِینَ اتَّقَوْا إِذَا مَسَّهُمْ طَائِفٌ مِنَ الشَّیْطَانِ تَذَکَّرُوا فَإِذَا هُم مُبْصِرُونَ﴾ انسان وقتی که حواسش جمع است اگر دستی به بدن او برسد احساس میکند، فرمود یک انسان متقی همین که یک خیالی در قلبش پیدا شد فوراً میفهمد خیال شیطانی است و جبران میکند؛ ولی اگر غافل بود خب نمیبیند، وقتی ندید آن شیطان از همان راه غفلت میآید: ﴿إِنَّهُ یَرَاکُمْ هُوَ وَقَبِیلُهُ مِنْ حَیْثُ لاَتَرَوْنَهُمْ﴾.
منبع خبرگزاری مهر
باتوجه به فصل تعطیلات مدارس و اوج مسافرتهای درون شهری و برون شهری، و فصل انجام تفریحات، اینبار به بیان اهمیت تفریحات سالم و معرفی برخی از مصادیق آن از دیدگاه اسلام پرداخته و درمراتب بعدی، لزوم سفر، اهمیت و آداب سفر و مسایل مرتبط با مسافرت از دیدگاه اسلام را در اختیار شما عزیزان قرار میدهیم. امید که همه امور و مسیرهای زندگی مان بر مبنای اصول الهی و دینی باشد.
تفریحات سالم وورزش از عوامل تامین کننده سلامتی آدمی اند که درروایات اهل بیت سلام الله علیهم اهمیت ویژه ای به آنها داده شده و برای آنها مصادیقی را ذکر کردهاند. یکی از آثار بهرهمندی از تفریحات سالم وحلال تقویت و یاری انسان درانجام امور دینی و زندگی است.
رسول خدا صلی الله علیه و آله میفرماید: خردمند اوقات روزانهاش را به چهار بخش قسمت میکند: ...بخشی از آن را برای بهرهجویی از حلال قرار میدهد و این بخش قسمتهای دیگر را تقویت میکند و مایه آرامش و آسایش قلب میشود.
اهمیت تفریحات سالم
رسول خدا صلی الله عیه وآله میفرماید: به سرگرمی و بازی بپردازید، زیرا دوست ندارم سختگیری و خشونت در دینتان مشاهده شود.
امیرمومنان سلام الله علیه در تفسیر آیه (لاتنس نصیبک من الدنیا) میفرماید: سلامتی، توانایی، فراغت، جوانی، نشاط، بی نیازی و ثروت خود را فراموش نکن و با بهرهگیری سالم از آنها در پی آخرت باش.
امام صادق سلام الله علیه می فرماید: درحکمت داود آمده که برای مسلمان خردمند سزاوار است که جز میان سه کار نگردد: ترمیم زندگی، توشه برای آخرت و لذتی در غیر حرام.
امام کاظم سلام الله علیه می فرماید: بکوشید شبانه روز خود را درچهار بخش تنظیم کنید: بخشی برای مناجات با خدا، بخشی برای تامین هزینه زندگی، بخشی برای همنشینی با برادران و دوستان مورد اعتمادی که با صفای باطن در عیب زدایی شما سهم دارند و بخشی برای لذتجویی از حلال.
همان حضرت میفرماید: برای خویش از لذایذ حلال دنیا بهرهای در نظر بگیرید، تا حدی که به بی مبالاتی {دوری ازمروت} واسراف نرسد و بدین وسیله به کارهای دینی بپردازید، زیرا روایت شده است: کسی که دنیایش را برای دینش رها کند از ما نیست.
آثارتفریحات سالم:
امیرمومنان سلام الله علیه میفرماید: اوقات سرور و شادمانی فرصت مناسبی برای طراوت روح و جان است؛ نیز میفرماید: سرور و شادمانی مایه انبساط روان و افزایش طراوت است .
برخی مصادیق تفریح:
اسب دوانی وتیراندازی، شنا و ریسندگی (رسول خدا(ص) میفرمایند: بهترین تفریح مرد مؤمن، شنا و بهترین سرگرمی زن مؤمن، ریسندگی است)، لطیفه گویی
امام باقر سلام الله علیه میفرماید: سرگرمی مؤمن درسه چیز است: بهره جویی از همسر، شوخی با دوستان و نمازشب.
خدای سبحان در سوره مبارکه (الرحمن )فهرستی از موجودات جهان آفرینش و مجموعه ای از نعمتهای مادی و معنوی خود را بیان می فرماید ،از دنیا و اخرت ،از انسان وفرشته و جن ، از آفرینش انسان و سیر کمالی او ، از بهشت و سعادتهای ابدی ، واز نعمتهای ظاهری و باطنی و .....در صدر این سوره و پس از ذکر صفت (رحمانیت )خداوند ، سخن از تعلیم قران به انسان در میان امده است .(الرحمن *علم القران *خلق الانسان *علمه البیان ) این ایات نورانی نشانگر این نکته است که قران کریم ، اولین و مهمترین و پربارترین نعمت الهی است ، زیرا انسان ، تنها در سایه تعلیم خداوند ودریافت وتلقی قران ،به کمال نهایی خویشمی رسد وتا قران نباشد ،کسی به مقام انسانیت راه نمی یابد .
آیت الله جوادی آملی
امام صادق علیه السلام : کسى که دینش را از طریق کتاب خداوند عز و جل بشناسد، اگر کوهها از جاى خود بجنبند، او در دین خود متزلزل نشود و کسى که ندانسته عقیده اى را بپذیرد ندانسته هم از آن خارج شود .